بصيرت سياسي، زيركي مردم است در شناخت توطئهها.
بصيرت سياسي يعني: آگاه بودن از تمام جريانات جامعه.
بصيرت سياسي؛ دانايي ما را در مقابل حوادث جامعه ميطلبد.
بصيرت سياسي يعني: موقعيتشناسي در مقابل فتنهها.
بصيرت سياسي ما همراه با هوشياري مردم ماست.
بصيرت سياسي ما با ذكاوت و هوشياري مردم رنگ ميگيرد.
بصيرت مردم ما در برابر سياست و اقتصاد؛ شناختي روشن و يقيني است.
تجلي بصيرت سياسي ملت ايران؛ در انتخابات رياست جمهوري و مقابله با تحريمهاست.
مردم بابصيرت ما؛ در خشت خام تحريمها، آيندهاي را ميبيند كه دشمن در آينه هم نميبيند.
وقتي دو جبهه حق و باطل در هم ميآميزند، فقط بصيرت سياسي ميتواند راهگشا باشد.
بصيرت سياسي يعني: شناخت معيارهاي حقيقي شناخت حق.
التزام عملي به اصول، سبب پرهيز از لغزش و انحراف است.
دفاع آگاهانه از ارزشها، از بصيرت افراد نشئت ميگيرد.
بصيرت سياسي يعني: شناخت حقيقت در نبرد بين حق و باطل.
بصيرت سياسي سبب پايبندي شجاعانه به ارزشها و دفاع آگاهانه از آن است.
بصيرت سياسي، نيازمند جهد و جهاد علمي و عملي است.
بصيرت سياسي نيازمند درست سنجيدن شرايط و اتفاقات است.
وقتي چشم انسان به حقيقت جريانهاي سياسي باز ميشود، بصيرت سياسي را به دست آورده است.
بصيرت سياسي ما را در مقابل فتنهها ايمن ميكند.
بصيرت سياسي يعني: تقويت آينده نگري جريانات.
بصيرت سياسي يعني: عبرت گرفتن از جريانات پيشين.
بصيرت سياسي بايد با زمانشناسي توام باشد.
بصيرت سياسي سبب شناخت موقعيت خود و قرار گرفتن در آن موقعيت است.
بصيرتشناسي در دوران سخت ممزوج شدن حق و باطل به كار ميآيد.
حماسه سياسي، بصيرت سياسي ميخواهد.
جريانهاي پيش روي كشور ما، بيش از پيش به بصيرت سياسي مردم ما نياز دارد.
براي ساختن حماسهاي بينظير، چشم ميگشاييم و به بصيرت متوسل ميشويم.
بصيرت سياسي، كشتي نجات ملت ما در توفان پيش روست.
بصيرت سياسي؛ شاهراهي براي گذر از بحرانهاي سياسي جامعه است.
وقتي مردم با بصيرت وارد جريانات سياسي شوند، قطبهاي مختلف مخالف را در هم ميشكنند.
اگر موقعيت جامعه آرام و حق و باطل در جاي خود باشند، بصيرت سياسي معنايي ندارد.
موضعگيري صحيح افراد جامعه در قبال جريانات سياسي، ناشي از بصيرت سياسي آنان است.
ديدن بطن و واقعيت هر واقعهاي، نشاني از بصيرت سياسي است.
كسي كه فريب تحركات ظاهري و موضعگيريهاي احساسي را نميخورد، بصيرت سياسي را كسب كرده است.
بصيرت سياسي، ابزاري كارآمد براي مبارزه با فضاي ابهامگون و مغشوش جامعه است.
زيرك بودن مؤمن در موقعيتهاي گوناگون، بصيرت او را نشان ميدهد.
تشخيص مصالح و مفاسد جامعه يعني: بصيرت سياسي.
بصيرت سياسي يعني: شناخت افرادي كه در دوران اغتشاش جامعه، ميخواهند ورق را به نفع خود برگردانند.
اگر كسي بصيرت سياسي نداشته باشد، در كنار حضرت علي عليه السلام هم كه مشغول جنگ باشد، با شيطنت معاويه، بر امام زمان خود شمشير ميكشد.
آگاهي از مسائل روز، و تحليل وقايع و پيروي از وليّفقيه، شاخصههاي مهم بصيرت سياسي است.
با ارتقا هويت ديني و ملي دانشآموزان، زمينهساز بصيرت سياسي در ذهن آنها باشيم.
نوجواني كه به فرهنگ و آيين مملكت خود افتخار كند، بصيرت را به دست آورده است.
بصيرت سياسي، رمز عبور مردم از موقعيتهاي دشوار سياسي.
استدلالگريزي و سياستزدگي، آفت بصيرت سياسي است.
تقواي سياسي سردمداران سياست، سبب بصيرت سياسي مردم است.
بصيرت سياسي، با ادعا و حرف تكميل نميشود، به عمل و جهاد نياز دارد.
در مسير بصيرت، من وجود ندارد؛ بايد در موضع جامعه حل شويم.
وقتي افراد در دام آزمون ميافتند ميزان بصيرت آنها سنجيده ميشود.
عملكرد ناشي از بيبصيرتي، صدمات جبران ناپذيري بر پيكره اجتماع وارد ميكند.
بزرگترين مركز آزمون بصيرت سياسي، پستهاي مديريتي و اجرايي كشور است.
اگر مسئولان امور حكومتي بصيرت سياسي نداشته باشند، به كل حكومت آسيب وارد ميكنند.
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت